سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

مطالب زیر توسط      نوشته شده است!

الله یرزق من یشاء

 

سلام
1-
این دعا رو خیلی دوست دارم:

وَ مَن یَتٌُقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجًا و یَرزُقُهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب و مَن یَتَوَکَّل عَلی الله فَهُوَ حَسبُهُ...
روزهایی که ساعت هشت صبح کلاس دارم مجبورم برای اینکه به موقع به کلاس ها برسم تا کنگاور با سواری های خط همدان برم.چند روز پیش مثل همیشه ساعت پنج و نیم صبح سوار یکی از همین ماشین ها منتظر بودم تا مسافرهاش تکمیل بشه وراه بیفته.توی ترمینال چند تا دیگه ماشین  هستند که مسافرای خط نهاوند رو جابه جا می کنن.کار اونها به این صورته که هر ماشینی زودتر به ترمینال بیاد نوبه ی  اون میشه که مسافر بزنه.بعضی وقتا هست که از نیمه شب منتظر میشن تا شاید چهار تا مسافر گیرشان بیاد .حالا یک دفعه می بینی این بنده خدایی که ساعت ها منتظر شده تا مسافرهاش تکمیل بشه  یه راننده ی دیگه از دور پیدا میشه و با نصف قیمت مسافرای این یکی رو کش میره!مسافرها هم طبعا وقتی می بینن اونیکی پول کمتری از اونها می گیره از ماشین پیاده میشن و با اونیکی میرن.اون روز ظاهرا پیش از اینکه من بیام یه ماشینی آمده بود و کل مسافرای مسیر نهاوند رو بدون نوبه کش رفته بود.راننده ی این ماشینی که من معمولا باهاش میرم همیشه عادت داره که تا وقتی هوا روشن میشه رادیو رو روی شبکه ی قرآن می گذاره.این آقا قسم می خورد می گفت من فقط چند بار بدون نوبه مسافر زدم و هر دفعه  یه اتفاق ناجور برام افتاده.می گفت اینجور پولها از گلوی آدم پایین نمیره.بعد از اینکه راه افتادیم راننده همینطوری داشت از اتفاقاتی که براش پیش آمده بود تعریف می کرد.هنوز 2 کیلومتراز ترمینال دور نشده بودیم که دیدیم  کمی جلو تر اون ماشینی که مسافرا رو خارج از نوبت برده بود  کنار جاده وایساده.جلو که رفتیم دیدیم جل الخالق! لاستیک جلوی اون ماشین بدون هیچ دلیل خاصی منفجر شده .راننده گفت دیدید گفتم این پولها از گلوی آدم پایین نمیره؟راننده همینطوری داشت از این مسائل حرف میزد و از اینکه روزی هر کسی رو خدا میرسونه و هیچ کس نمی تونه بیشتر از اون چیزی که براش مقرر شده به دست بیاره.رادیو هم داشت مثل همیشه آیات قرآنو پخش می کرد.یه لحظه دقت کردم دیدم داره این آیه رو تلاوت میکنه:
زین للذین کافرو الحیاة الدنیا و یسخرون من الذین آمنو و الذین اتقوا فوقهم یوم القیامه والله یرزق من یشاء بغیر حساب...

...و خدا به هر که خواهد روزی بی حساب بخشد....
راننده و بقیه ی مسافرا هم بدون اینکه متوجه بشن داره چی از رادیو پخش میشه مدام این حرفو تکرار و تایید می کردند که :

روزی همه رو خدا می رسونه ....خدا به هر کس که بخواد بی حساب عطا میکنه و ...

من  یه حالی شده بودم که نمی دونستم بخندم یا گریه کنم.تقارن این صحبتها و این اتفاقات واقعا خیلی برام جالب بود...

2-
بعد از اینکه سایت ارکات درست شد من چند تا کامنتی توی ارکات درست کردم:کامنتی همایون شجریان،دکتر شریعتی و دکتر محمد اصفهانی.چند روز پیش از طریق یکی ازاعضای ارکات متوجه شدیم که دکتر محمد اصفهانی شخصا در ارکات عضو شدن و اقدام به افتتاح کامنتی mohammad Esfahani Fans  نمودن.البته من اوایل به خاطر اون قضیه ی همایون شجریان- که یه نفر با اسم ایشون توی ارکات عضو شده بود- با شک با این قضیه برخورد کردم اما بعدا از طریق دوستان متوجه شدم این مسئله صحت داره.از اونجایی که به جز کامنتی من یکی دو تا دیگه کامنتی با نام دکتر درست شده و توی هر کدام از اونها یه تعداد از دوستان عضو شدن تصمیم گرفتیم برای هماهنگ شدن کارها و جمع شدن همه ی دوستان در یک گروه کامنتی های دیگه رو پاک کنیم (که آقای دکتراصفهانی هم با این قضیه موافقت کردند.)من برای همه ی اعضا پیغام دادم و از اونها خواستم  بعد از عضویت در کامنتی که  دکتر ساخته از بقیه ی کامنتی ها خارج بشن.یه سری از دوستان بلافاصله این کارو انجام دادند ولی هنوز حدود شصت نفر دیگه باقی مانده.از همه ی کسانی که توی این کامنتی عضو هستند و احیانا این وبلاگو میخونن خواهش می کنم بعد از عضویت در  Mohammad Esfahani Fans از کامنتی که من ساختم خارج بشن تا بتونیم  همه ی دوستان رو یکجا جمع کنیم.راستی آدرس پروفایل شخصی دکتر هم اینجاست.


3-

بالاخره ما هم ام تی دار شدیم.در این مورد بعدا توضیح میدم.قابل توجه همه ی دوستانی که این مطلب رو می خونن:
هر کس که آمادگی این رو داره که توی یه وبلاگ علمی گروهی  فعالیت کنه لطفا یا با ایمیل یا در بخش کامنتها به من خبر بده.هیچ محدودیتی برای این کار وجود نداره.مهم اینه که شخص بتونه علمی بنویسه.(در هر زمینه ای که توانایی داره)یه فکرایی توی سرم هست که نمیدونم عملی باشه یا نه ولی اگه دوستان همکاری میشه اجراش کرد.بعدا در این مورد بیشتر توضیح میدم...

4-
سایت arabian gulf برای چندمین بار آپدیت شد.یک چت روم هم اضافه کردم.یکی دو روز آینده باز هم سایتو آپدیت می کنم.
5-
این آهنگ رو تا حالا شنیدید؟حتما  می دونید که خواننده اش کیه؟

با تو این ثانیه ها معنی تکرار نبودن
باور آینه ها جرات انکارنبودن
بودنت معجزه ی شرقی باران و عطش
تو نبودی روز و شب این همه تب دار نبودن
تو نه سحری تو نه جادو نه سرابی میدونم
تو نه آغاز یه رویا نه یه خوابی میدونم...
تو همون آیت نوری توی شبهای سیاه
توی آوار تباهی تو امیدی تو پناه.....

گرچه هنوزم فاصله ها خورشیدو از من می گیره

اما نزار این شبزده باز تو تن ظلمت بمیره


ثانیه ها ثانیه وسعت فریاد منه
کاری بکن کاری بکن فرصت میلاد منه

با تموم خستیام با همه دلبستگیام

لب خاموشم تو رو چون شعری واسه فریاد کم میاره
تو کویر تشنه ی روح من بگو باز بارون بباره.....


مدتیه که با آهنگ های مرحوم طاهرزاده خیلی حال می کنم.چند روز پیش توی نشریه ی  بلوط  مطلبی درباره ی ایشون خواندم که با اجازه ی  دوستان در نشریه ی الکترونیک بلوط اون مطلبو  اینجا قرار میدم:
" از پرواز غریبانه‌ی منوچهر طاهرزاده یکسال می‌گذرد .به یاد همگان مان
ده‌است که محمود مرآتی، استاد موسیقی و

اولین استاد مرحوم منوچهر طاهر زاده در مراسم تشییع و تدفین این هنرمند کرمانشاهی می‌گفت: سالها طول

خواهد کشید، تا کرمانشاه دوباره صدایی و هنرمندی مانند منوچهرطاهز زاده را پرورش دهد و به کشور معرفی نماید.
اینک ما مانده‌ایم و حسرتی و ...
نامه‌ی همسر این هنرمند گرانقدر  را بی هیچ توضیحی می خوانیم:



 شهین پیر ارشاد

یک سال از فقدان همسرم زنده یاد منوچهر طاهر زاده می گذرد. او از میان ما رفت و در دل خاک آرمید . کسانی که با او همدم بودند نیک می دانند که او چه اندازه به دنیا و تعلقات دنیوی بی اعتنا بود . به همین دلیل چیزی از خودش برجای نگذاشت جز حسرتی ابدی برای خانواده و دوستدارانش . او حتی در آن زمان که در اوج شهرت بود هرگزخصلتهای عالی و متعالی و منش بزرگ خود را از دست نداد و با وجود دعوتهای مکرر از او برای خروج از کشور برسر اعتقادش ایستاد و با وجود نیاز مالی که داشت در میان مردم ماند و برای آنها خواند و روانش تا واپسین دم حیات به مادیات آلوده نشد و نگذاشت دنیای مادی با همه‌ی نیازی که بدان داشت دنیای روحی او را آلوده کند . او برای مردمی خواند که در کنار بزرگان علم و ادب و هنر کرمانشاه از زمان بیماری تا به خاک سپردن و در مارسم ترحیم ٬ به حق سنگ تمام گذاشتند و مایه‌ی حیرت شدند . منوچهر ٬ صدایش یادآور زمزمه‌ی جویباران و همهمه‌ی نسیم جان بخش و سوز و آه عشاق و نواها و نجواهای بید و باد و درخشش ستارگان و ماه و خورشید و ضجه‌ی آبشارها و برگ خشک خزان و طراوت باران بود ٬ که حنجره‌ی او آنها را به تصویر می کشید .او نام خود را در طراوت باران عطر دوستی و پاکی عفت در قلب موسیقی سالم مملکت جاودانه جای داد و این جمله را در اخرین روزهای زندگی‌اش تکرار می کرد که‌: «‌ کاست آخرین برگ ٬ قطعنامه‌ی هنری من است . چون محتوای این آلبوم برای من بار عاطفی و روانی عجیبی دارد . این اثر هنری را به پیشگاه شهیدان انقلاب اسلامی و تمامی بازماندگان آنان و در نهایت به جامعه‌ی جوان و پر شور میهنم تقدیم می‌دارم »
اما در برابر این همه بزرگواری ٬‌مسئولین صدا و سیما و اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فرزندان آن مرحوم چه قدمی برداشتند ؟!
زنده‌یاد طاهر زاده بیش از چهل اثر از ابتای جنگ تحمیلی از خود به جای گذاشت که اکنون در آرشیو صدا و سیمای مرکز کرمانشاه موجودند و بالغ بر چندین لوح تقدیر از جشنواره های مختلف برای صدا و سیما به ارمغان آورد و صدها اجرای کنسرت با ارکستر صدا و سیمای مرکز کرمانشاه به مناسبتهای مختلف در شهر کرمانشاه و شهرهای دیگر در سالهای حیاتش داشته است . و حضور در جبهه‌های حق و اجرای سرود برای رزمندگان و... از دیگر کارهای ارزنده‌ی طاهرزاده است اما چرا باید بعد از مرگ همسر و فرزندانش مورد بی مهری و بی اعتنایی مسئولین بخصوص صدا و سیمای مرکز کرمانشاه قرار گیرند ؟به عنوان همسر آن مرحوم ازمسئولین محترم استان و رفقای همسرم گله مندم که در مدت این یک سال که از فقدان همسرم می گذرد ٬ دریغ از یک تماس تلفنی و یا گرفتن خبری از فرزندان آن مرحوم ... آرزومندم که خدای ناکرده در حوادث دیگر هم به همین میزان که در مرگ طاهر زاده اهتمام به خرج دادند٬‌ توجه نشان ندهند !. ... او سفر کرد هجرتی برای رهایی از تمامی نمودهایی که پرتوشان بی مهری و بی محبتی است . راستی در قبال یک عمر زحمت و خون دل خوردنهای هنرمندانی مانند طاهر زاده کدام سازمان و ارگان باید جوابگو باشد ؟
یادش را گرامی می‌داریم .
"

کامنتی منوچهر طاهر زاده در ارکات>>

6-
 
یه نفر میاد که دلم داره هواش
 تو گوش دلم پیچیده زنگ صداش

خورشید نگاش اگه نتابه تو شب سیامون
               در قطب ظلمت یخ آجین میشه کویر دلامون

وای اگه نیاد اونی که اسمش رو لب بهاره
اونی که اسمش آخرین برگ باغ انتظاره

بی تو در تقدیر مردابه دلم
 خسته تر از روح گردابه دلم


                           تو بیا که آخرین برگ منی
                           آرزوی لحظه ی مرگ منی...

تو بیا که خسته ام
                      ز جهان گسسته ام...

ای که اسم تو طلوع باور صبح
آه اگه نیای با خنده از در صبح


                                     وقتی شب میرسه مثِ یه همزاد پیر
                                       تو گلو میشکنه فریاد دستمو بگیر


بی تو در تقدیر مردابه دلم
خسته تر از روح گردابه دلم


                           تو بیا که آخرین برگ منی
                           آرزوی لحظه ی مرگ منی..

تو بیا که خسته ام
                      ز جهان گسسته ام...
.

 

تا بعد...

یا علی مدد.....

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

سرآغاز

یا هو...
سلام
1-
خب بالاخره بعد از مدتها سرو کله زدن با قالب وبلاگ ، قالبو کم و بیش درست کردم.از امروز دیگه  رسما! اینجا می
نویسم.البته هنوز قالب وبلاگ ایراداتی داره که کم کم اونا رو رفع می کنم.خواهشا اگه هر جای قالب ایرادی می بینید بهم خبر بدید تا رفعش کنم.راستی اون لوگوی فلش بالای وبلاگ رو می تونید ببینید یا نه؟اگه نمی توینید ببینید احتمالا
باید فلش پلیر هفت رو نصب کنید.
لینک بیشتر دوستان رو اضافه کردم.اگه کسی هست که به من لینک داده و من اطلاع ندارم خواهش می کنم حتما حتما به من خبر بده.من لینک تمام دوستانی که به من لینک دادن رو توی وبلاگم می گذارم.اگه کسی به من لینک داده و من بهش لینک ندادم بدانید حتما از قلم افتاده.پس حتما حتما اگه به من لینک دادید بگید تا به شما لینک بدم.

ممنون


2-
توی این مدتی که وبلاگ به حالت نیمه تعطیل در آمده بود کلی حرف برای گفتن داشتم منتها از یک طرف حال و
حوصله ی نوشتن رو نداشتم و از طرف دیگه می خواستم اول قالب رو درست کنم بعد شروع به نوشتن کنم این شد
که یکی دو هفته آپدیت نکردم ولی از این به بعد سعی می کنم حتی اگه با یه جمله شده ، زود به زود اینجا رو بروز کنم.
3-
فکر کنم هر کی یه نگاه ساده به شکل و شمایل این وبلاگ بندازه سریعا به خط فکری من پی می بره.پس فکر نمی کنم نیازی به گفتن این مطالب باشه.فقط یه نکته ای رو همین اول کار روشن کنم: این وبلاگ بیشتر یه وبلاگ  سیاسی، علمی، ادبی،هنری،اجتماعی ،فرهنگی، اقتصادی خواهد بود!!!(عجب معجونی شد! چیزی که از قلم
نیفتاد؟)
4-
مدت زیادی هست که توی وبلاگم لینک معرفی نکردم.سعی می کنم اون چند صد تا لینک علمی که توی وبلاگ قبلی
معرفی کرده بودم رو یکجا جمع کنم.البته قبلا یه تعدادیش رو اینجا جمع کرده بودم ولی باید اونها رو دسته بندی کنم. وقتی سایت بریو تولز از کار افتادهمه ی اون  لینکهایی که قبلا توی لینکدونی گذاشته بودم پرید . لینکدونی رو دوباره درست کردم و سعی می کنم از این به بعد لینک های مفید رو اونجا قرار بدم.(لازم به توضیح نیست که لینکدونی من یک لینکدونی علمی، سیاسی، ادبی،هنری،اجتماعی ،فرهنگی،اقتصادی خواهد بود!!) شما هم اگه لینک مفیدی سراغ دارید می تونید به راحتی به این لینکدونی اضافه کنید.کافیه روی "add link" در بخش "گشتی در این ترنت!" کلیک کنید و لینک رو اضافه کنید.بعدا من لینک رو به لیست اضافه خواهم کرد.

خب دیگه چی بگم؟ آها...

5-
چند روز پیش از طریق وبلاگ
یکی از دوستان متوجه شدم که موسسه ی نشنال جئوگرافیک در نقشه ی جدید خودش به جای اسم خلیج فارس از اسم خلیج العربی استفاده کرده و گروهی از وبلاگ نویس ها در اعتراض به این قضیه شروع به فعالیت کرده اند.قرار بر این شده بود که همه ی وبلاگ نویس ها در پستهاشون به وبسایت اصلی دفاع از نام خلیج فارس لینک بدن منتها در این لینک به جای استفاده از کلمه ی خلیج فارس از کلمه ی خلیج العربی  و  arabiangulf  استفاده کنند و این کلمات رو توی وبلاگشان چندین بار تکرار کنند تا هر کس قصد داشت از طریق موتورهای جستجو دنبال کلمه ی خلیج العربی بگرده مستقیما به وبسایت دفاع از نام خلیج فارس هدایت بشه و به این ترتیب رتبه ی این سایت در سایت گوگل بالا بره و لینک این سایت به عنوان اولین گزینه در لیست موتور های جستجو قرار بگیره.البته نمیدانم بعدا چه اتفاقی افتاد که بیشتر وبلاگ ها به یه سایت دیگه لینک دادند که موقع ورود به اون سایت با عباراتی اعراب رو دست می انداخت.البته خیلی جالب و خنده دار بود ولی همون بهتر بود که همه به سایت دفاع از نام خلیج فارس لینک می دادن.هر چند که من خط فکری کسانی که این حرکت رو شروع کردند رو خیلی قبول ندارم ولی از  اونجایی که نام مقدس وطن و خلیج تا ابد فارس در میان بود من هم دست به کار شدم و سریع یه صفحه ی ساده برای این کار درست کردم و در این صفحه به کرات از کلمه ی خلیج العربی استفاده کردم (نمی دانم اینطوری تاثیری داره یا نه؟)منتها زیر هر کدام از این کلمات به سایت دفاع از نام خلیج فارس لینک دادم.یه تابلوی گفتمان هم اونجا قرار دادم تا هر کی دوست داشت نظرشو بگه.این یکی دو روزه  جملات خیلی قشنگی توی تابلوی گفتمان نوشته شده بود که حیفم آمد اونها رو اینجا قرار ندم:

ساینا:
وطن یعنی خلیج تا ابد فارس

باران:
بادیه نشینان عصر جاهلیت را بیش از این تاب نیاوریم و نشان دهیم خلیج ،تا ابد خلیج پارس خواهد بود و پارس نه
فارس که معرب آن است.
جاوید ایران

یاسر:
خلیج فارس بوده، هست و با این نام تا همیشه می ماند. این هشدار ملت ما است.
 
khalije farse hamishe fars bode hast vakhahd bod in harfe melate iran ast

رضایی:
خلیج همیشه فارس تا ابد اینچنین خواهد ماند.
 
 مسعود:
خلیج فارس یک خلیج ایرانی ست.تا بوده بوده و تا هست خواهد بود.

خلیج فارس نامی برای خلیجی ست که بوی ایران می دهد.ایران سرفراز و سربلند در طول تاریخ کهن جهانی.

یاس:
همانطور که ایرانی همیشه ایرانی هست آبراه زیبای همیشه پارس پارس خواهد ماند.

رضا:
بابا، من بخوام اینجا داد بزنم باید چیکار کنم (شما اینو با نعره بخونید) "زنده باد مردمان خلیج همیشه فارس.

داوود:

سلام بر همه ایرانی های غیور اگه ما گذاشتیم یه وجب از خاک این مملکت از دست بره اون وقت خواهیم گذاشت نام خلیح فارس رو عوض کنن!

بعدا اینها رو تکمیل می کنم.

-----------------------

تکمیلیه:


محمد جواد:
عرب ها اگه آدم بودند که عرب نمی شدند. اون دریای بیچاره چه گناهی کرده که باید با اشتباه اون موسسه ی جغرافیا کثیف بشه؟ هیچ می دونین در زمینه ی توسعه و تبیین دین اسلام (که عرب ها اون را به عنوان تنها فخرشون ذکر می کنند) ، حتی یک عرب هم دخیل نبوده. با یک سرچ کوچولو باور خواهید کرد که فیلسوف، فقیه ،ریاضیدان ، عارف های اسلام هم از عرب ها نبوده اند.
ایمان:
ایمان یعنی جان دادن....در راه وطن .....ایران .
رهایی:
خلیج فارس .فارس بوده هست و خواهد بود.
بچه +:
خلیج عربی دیگه کدوم گوریه!!!
حامد:
من اخرین نگاهم بر اسمان ابی این خاک و خلیج همیشگی فارررررررس خواهد بود. به کوری چشم هرچی عرب مفتخور بی خاصیت تن لشششش
بچه +:
ای خلیج فارس تو همیشه فارس خواهی ماند.نترس نمی ذاریم ببرنت..
بچه+:
ولی خداییش خلیج فارس همیشه فارسه
خلیج جون تو تا ابد پیش مایی..ما خود خودمونی.عربا هم هیچ غلطی نمیتونن بکنن

رضا:
چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
جعفر:
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار است آن سرها که رفته
زمستی برسرهر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته....
علی:
ز شیر شتر خوردن وسوسمار
-عرب را به جایی رسیدست کار
-که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر چنین چرخ گردون تفو
شهرام:
من از جنوب هستم هیچوقت نخواهم گذاشت و نخواهم گفت
علی انصاری:
 خیلج فارس تا ابد فارس خواهد ماند و تجاوز به نام آن را به منزله تجاوز به خاک خود می

دانیم و با همه توان با آن برخورد می کنیم.

:هما

دشتهای زیبا - کوههای سربه فلک کشیده وپوشیده ازبرف- آبهای نیلگون وآسمان زیبای ایران فقط نام پارسیان وقوم آریایی رو فریاد میزنند .

 خلیج همیشه پارس خواهد بود نه حتی فارس

امیر بهادر:

من سرباز ایرانم..ایرانیان.پارسی گویان.برای دفاع اماده باشید.چوایران مباشد تن من مباد.

باز هم تکمیل خواهد شد.

---------


Danesh:

آبراه پارس همیشه پارس خواهد

 

بهار:

امروز خلیج فارس فردا ایران بعد هویت ما.ساکت ننشینید ایرانیان

m:
Persian Gulfs is always Persian Gulfs
 

ایرانی :

 یکی نیست بگه آخه بدبختها آخه خلیج فارس که هیچ .اونجایی رو هم که شما بهش میگید کشورتون تا چند روز پیش دهاتهای خودمون بود... زرشک........)):

 

man_amini:

 دست دوستان درد نکند باید بدانند ما از نوادگان آرشیم آرش ها بیدارند گرچه مسولین خواب وطن یعنی خلیج تا ابد فارس بهترین شعاریست که می توان گفت ......یا علی مدد

آرش:

من آرشم تو آرشی ما ایران آرشیم ما عرب را می کشیم و از پوستش قایقی میسازیم و بر پهنای خلیج همیشه فارس چرخ میزنیم.و جاوید ایران جاوید فارس را فریاد میزنیم


مسعود ترکمٺ

خلیج فارس نامی برای خلیجی ست که بوی ایران می دهد!ایران سرفراز و سربلند در طول تاریخ کهن جهانی!


مسعود:

 خلیج فارس نامی برای خلیجی ست که بوی ایران می دهد!ایران سرفراز و سربلند در طول تاریخ کهن جهانی!


احسان:

 خلیج فارس تا ابد فارس می ماند


نسترن:

 حالا دیگر کاد اعراب سوسمار خور به جایی رسیده که نام خلیج فارس را می خواهند تغییر دهند. در حسرت این کار خواهند ماند.


حسین:

 خلیج همیشه فارس دوستت داریم. زنده باد ایران و ایرانی.


زهرا:

 سلام من و دوستانم برای اعتراض به تصمیمی که در مورد تغییر نام خلیج فارس گرفته شده این نامه را ارسال می کنیم

سعید:

 ایران سرافراز من تو بمان

new:
http://arabiangulf.liquidfree.org
باز هم آپدیت شد.

 

راستی دیروز توی گوگل روی کلمه ی خلیج العربی سرج کردم و با کمال تعجب دیدم این صفحه ای که درست کردم به عنوان اولین گزینه توی لیست گوگل قرار گرفته.داشتم از تعجب شاخ در می آوردم.این همه سایت معروف برای این کار اقدام کردند ولی این صفحه ی ساده به عنوان اولین گزینه در لیست جستجو قرار گرفته بود.فکر کنم به خاطر استفاده از کلمات کلیدی در قالب سایت هست که کلاه سر گوگل رفته و به این سایت بالاترین رتبه رو داده.
راستی ناگفته نماند که آهنگ زیبای این سایت رو از وبلاگ
موشکی و نظامی برداشتم.البته خودم اونو دوباره توی هاست

خودم آپلود کردم.

اینجا کلیک کنید


6-

*قابل توجه بروبچز هم دانشگاهی- احتمالا:

به همت لبخند زندگی چهارشنبه یازده 

 آذر ازساعت هشت تا ده دوره ی آموزش وبلاگنویسی در سالن آمفی تئاتر دانشگاه برگزار می شود.

------------------------------

*وبسایت همایش منایان عدالت

http://monadian.com/

 

7-
راستی راستی دیوانگی هم عجب عالمی د
اره ها!
چند شب اصلا حال و حوصله ی هیچ چیزو نداشتم . تا ساعت یک نصفه شب پای کامپیوتر بودم.کارم که تمام شد دیدم اصلا خوابم نمیاد.حوصله ی هیچ چیز رو هم نداشتم.یک دفعه به سرم زد که نصفه شب برم توی خیابان پیاده روی.ژاکتم رو تنم کردم و توی اون سرما از خانه بیرون زدم.مادرم هر چی گفت بیرون نرو خطرناکه ، سرما می خوری و
...گفتم جای دوری نمیرم.میرم کمی قدم می زنم و برمی گردم.خلاصه عین دیوانه ها از خانه بیرون زدیم.
چند صد متری رفتم دیدم یک پیکان که دو تا جوان توش نشستن از کنارم رد شد و بوق زد.من هم از خدا خواسته گفتم: مستقیم ، و سوار شدم.اون طور که معلوم بود اون دو نفر هم به معنای واقعی کلمه دیوانه بودن و از بیخوابی به سرشان زده بیان توی خیابان یه چرخی بزنن.خلاصه نزدیک دو کیلومتر تا میدان....با اونها رفتم و اونجا پیاده شدم.اونجا یه مسجدی بود که متاسفانه درش بسته بود.خیلی دوست داشتم داخل برم ولی هر چی دور بر مسجد چرخیدم هیچ روزنه ی نفوذی پیدا نکردم.خلاصه عین این بچه های خیابانی رفتم روی یکی از صندلی های میدان نشستم .بعدش سرمو روی زانوم گذاشتم و گفتم ما که تا اینجا آمدیم بگذار یه چرتی هم بزنیم.چند دقیقه بعد صدای پای یه نفر آمد که به من نزدیک شد و بعد از چند لحظه رفت.من هم که چشممو بسته بودم سرمو بلند نکردم.چند دقیقه بعد اون شخص
دوباره برگشت و این بار  گفت : آقا....
من سرمو بلند کردم و گفتم بله امری بود؟
یه مرد حدود پنجاه ساله بود که ظاهر موجهی داشت و هرچه بود تیپش آدمو نمی ترسوند!
گفت نصفه شب اینجا چه کار می کنی؟سردت نیست؟
گفتم هیچی ،خانه مان همین نزدیکی هاست. حوصله ام سر رفته بود از خانه بیرون زدم.
گفت اون بسته ی سیگار مال شماست؟
گفتم کدوم سیگار؟
گفت همون که زیر پایه ی صندلیه.
زیر پامو نگاه کردم دیدم یه بسته سیگار افتاده.گفتم نه آقا ما اهل دود و دم نیستیم .مال من نیست.اون هم دست برد و اونو برداشت و رفت...

من موندم که اون بسته ی سیگار اونجا زیر پایه ی صندلی چه کار می کرد؟
 تا ساعت سه صبح همون دور و ورا چرخیدم و لرزیدم.کنار مسجد  یه دکه بود که بساط چاییش پهن بود.من هم که دیگه داشتم منجمد می شدم رفتم و جاتون خالی دو تا چایی بزرگ زعفرانی نوش جان کردم.خداییش توی اون
سرما اون دو تا چایی خیلی چسپید.جای همه تون خالی.
ساعت سه که دیگه خوابم گرفته بود قدم زنان به سمت خانه به راه افتادم و تا رسیدم  ساعت سه و نیم شده بود.

خلاصه اینکه اون شب هرچند حال و حوصله ی هیچ چیزو نداشتم ولی تجربه ی خوبی شد تا من هم یک شب درد و رنجی که بی خانمان ها و خیابان خوابها هر شب می کشن رو درک کنم.

ایشالله که خدا هیچکی رو بی خانمان نکنه.


خب دیگه  برای شروع کافیه کمی پرحرفی کردم.


فعلا
تا بعد
یا علی مدد....


طمع تلخ گریه
               تو صدام نشسته

بغض خیس فریاد
                تو گلوم شکسته

کوچ من از همیشه
                 چاره ی آخرینه
پای عبورم اما
                 زنجیری زمینه.....

سخته لحظه های رفتن می دونم
سخته در خودم شکستن میدونم

با یه دنیا غم و فریاد رو لبام
سخته از هیچی نگفتن میدونم

نمی خوام روز و شبم این هم تکراری باشه
کاش می شد هجرت من فرصت بیداری باشه


کوچ من از همیشه چاره ی آخرینه
پای عبورم اما  زنجیری زمینه....


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

هیچ...

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود.....زنهار از این بیابان زین راه بینهایت


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

^

موضوعات یادداشت نظرات شما ()

زلف تو غرق به خون بود و هر آنگاه که من***می زدم دست بدان ز

جان جز خیال رویت  نقشی دگر نبندد

                  دل جز به عزم کویَت رخت سفر نبندد

 

آنکس که دید رویت، می  خورد از سبویت

                  غیر تو در ضمیرش صورت دگر نبندد

 

مهر تو تا نتابد یک جان ز جا نخیزد

                 گر خدمتت نباشد یک دل کمر نبندد

 

بوی تو تا نیاید جان ننگرد گلی را

                  روی تو تا نبیند بر بت نظر نبندد

 

سودای عشق و مستی از توست در سر ما

                آن را که درد سر نیست چیزی به سر نبندد.....

 

باز هم امشب ابر با آن پوستین سرد نمناکش آسمان رو در آغوش گرفته و سیلاب اشک از دیدگان فلک به سوی زمین سراسر تاریکی باریدن گرفته...

با وجودی که نیمه ی آبان ماهه ولی هوا کاملا بهاریه.دیروز صبح هم  زمین از باران شب پیش مرطوب بود و عطر خاک باران خورده فضا رو عطر آگین کرده بود. صبح  به جز تکه های کوچیکی از آسمان،بقیه رو ابری یکدست پوشونده بود.ابری یکدست و خاکستری که هوای گرگ و میش صبح رو تاریک تر از روزهای پیش کرده بود .

 بعضی جاها ،روی ابرا،حفره های کوچیکی وجود داشت که اعماق آسمان از درونشان نمایان بود و به دالانهایی می مانست که از زمین یکراست به اوج فلک رسیده باشه.گویی خدا این دالانها رو باز کرده بود تا شاهراهی باشه برای کسانی که دوست دارن به اون بالا بالاها برسن.

نفس عمیقی می کشم و تمام وجودم پر میشه از مولکولهای هوا...

مولکولهایی که تمام بدن منو احاطه کردن ولی من هیچ وقت به اونها توجه نکرده بودم.راستی چرا من روزای پیش اینها رو نمی دیدم؟این ذرات که همیشه ی خدا منو مثِ قایقی که وسط دریا شناور شده باشه،مثِ ماهیی که وسط اقیانوسی عمیق در حال شنا کردن باشه احاطه کرده بودن.من در اونها غوطه ور بودم و هستی ام به وجود اونها وابسته بود ولی  هیچ وقت وجود اونها رو درک نکرده بودم...

دوباره نفسی عمیق می کشم تا مولکولهای هوا به اعماق جسمم راه پیدا کنن ....

خدایا ، چی میشد به همین راحتی که ذرات هوا در عمق سلول های جسمم نفوذ میکنن انوار عشقت رو با تمام وجود درعمیق ترین لایه های جانم حس می کردم ....

 

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم

              کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم

 

بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم

            بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم

 

زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم

                    وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم

 

نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم

                  این جا نه و آن جا نه ، چه قومیم و کجاییم؟

 

حلاج وشانیم که از دار نترسیم

                   مجنون صفتانیم که در عشق خداییم

 

ترسیدن ما چون که هم از بیم و بلا بود

                     اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم

 

ما را به تو سرٌی است که کس محرم آن نیست

                        گر سر برود سٌرِ تو با کس نگشاییم

 

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است

                         بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم.....

 

 

عزم آن دارم که امشب ،

                          مستِ مست....

پای کوبان ،

          شیشه ی دردی به دست...

سر به بازار قلندر برنهم...

پس به یکساعت ببازم هر چه هست ،

                                      هر چه هست..........

 

امشب شب قدره.خوشا به حال اونهایی اینقدر شعور دارن که عظمت این شبها رو درک کنن و بدا به حال اونهایی که قدر این شبها رو نمیدونن و از لذات اون بهره مند نمیشن.توی سحرگاه یکی از همین شبهاس که نهایت شقاوت و پلیدی در مقابل

نهایت عشق قرار می گیره و ضربت شمشیر پست ترینِ موجودات فریاد "فزت و رب الکعبه " رو بر حنجره ی خدای عشق  طنین انداز میکنه و فرق مولای عشق از وسط دوتا میشه ...

زلف تو غرق به خون بود و هر آنگاه که من

                 میزدم دست بدان زلف دوتا، گل می ریخت....

 

امشب نسیم مویه گر بر گوش نخلستان چه می گوید که پشت چرخ از غم آن یکتا سوار دو تا شده...

بنال ای همنوا با من

            سرشک از دیده جاری کن

                        که خون میگرید از این قصه چاه رازدار امشب...

 

علی در چاه غم فریاد زد تنهایی خود را

                                شنو پژواک آن را از ورای شام تار امشب.......

 

 

یا علی مدد


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

پاییزه پاییز عریون

کوچ ِ غمناکِ پرستوهای شاد
                در غروبی پر ملال و  بی صدا
                                 خبر عریونی باغا رو داد.....

 پاییز اومد اینور پرچین  باغ
                تا بچینه برگ و بار شاخه ها
                             کسی از گلها نمی گیره سراغ.......


           بیا در سوگ دلگیر گل سرخ
           بخونیم شعری از دیوان گریه

           من و  تو زاده ی فصل خزانیم
           دو تن پرورده ی دامان گریه


          شده ابری تو فضای سینه مون
          قصه ی بی غمگساری های ما

          میدونم پایان نداره بعد از این
          غصه ی بی برگ و باری های ما


بیا در سوگ دلگیر گل سرخ
                  بخونیم شعری از دیوان گریه
                               من و  تو زاده ی فصل خزانیم
                                             دو تن پرورده ی دامان گریه
پاییزه  پاییزه عریون
          من و تو خسته و گریون
 پاییزه  پاییزه عریون
         من و تو خسته و گریون

می نویسم با دل تنگ
                روی گلبرگ شقایق
                          فصل دلتنگی پاییز
                                   فصل غمگینی عاشق.......

        بیا در سوگ دلگیر گل سرخ
        بخونیم شعری از دیوان گریه
        من و  تو زاده ی فصل خزانیم
        دو تن پرورده ی دامان گریه

پاییزه  پاییزه عریون
                من و تو خسته و گریون
پاییزه  پاِیزه عریون
                من و تو خسته و گریون...



موسیقی وبلاگ از مرحوم منوچهر طاهر زاده


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

هوالحق...

به نام خدا وند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

سلام.این وبلاگ موقتا درست شده.در صورتی که این سیستم مشکلی نداشته باشد در آینده وبلاگ ایران دانش به اینجا منتقل خواهد شد.

تابعد

یا علی مدد.....


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

 


چت با من این چراغ الکی روشنه.پسورد آی دی قبلی من گم شده.لطفا اگر پیغامی دارید به آی دی جدید من بفرستید..jafar_daneshparvar


سه شنبه 103 آذر 6

امروز:   3   بازدید

فهرست

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

موضوعات وبلاگ

حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم

آرشیو سالانه (1383) - ایران دانش

جستجوی وبلاگ من

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان





گشتی در این ترنت!



لینک دوستان

کی آپدیته؟

 

فک و فامیل
چلچله ها
گالری چوب آبنوس
امنیت آفرینان
حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی
رساله ی عقل و عشق
دختری به نام پی پلاس پلاس
آسمان آبی
و خدایی که در این نزدیکی است
مختصر وشاید مفید
آلونک تنهایی
دوره گرد
خاکستر گل سرخ
روانشناسی بالینی
مژگان بانو
عطر نماز
دولتشاهی
مهندس رحیم زاده
حکیمه تینا
یه کرمانشاهی
تهرانجلسی موزیک
دختران فاطی خانم
پشت دیوارها
سیب خوشبو
هیئت امام حسن
لبخند زندگی
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
ما دو همراه
یزدی
کوچه های دل چراغان می شود
عشق علیه السلام
اشعار پی پلاس پلاس
مه آلود
حیاط خلوت
شعر امرز دیار بیستون
شب بو
فرهنگ و سیاست
نسل سوم
کمی سیاسی
موشکی و نظامی
دوست داران دکتر اصفهانی
هفت سنگ
پسران فردا
درد دل دوستانه
فتوبلاگ یه کرمانشاهی
فرزانگان کرمانشاه
بلوط
______________
دوستان
نوای دوست

آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

آرشیو سالانه (1383)
دی 83
بهمن 83

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد   43201   بازدید


کل بازدید از وبلاگ قبلی


http://irandanesh2004.persianblog.com