سلام 1- این دعا رو خیلی دوست دارم:
وَ مَن یَتٌُقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجًا و یَرزُقُهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب و مَن یَتَوَکَّل عَلی الله فَهُوَ حَسبُهُ... روزهایی که ساعت هشت صبح کلاس دارم مجبورم برای اینکه به موقع به کلاس ها برسم تا کنگاور با سواری های خط همدان برم.چند روز پیش مثل همیشه ساعت پنج و نیم صبح سوار یکی از همین ماشین ها منتظر بودم تا مسافرهاش تکمیل بشه وراه بیفته.توی ترمینال چند تا دیگه ماشین هستند که مسافرای خط نهاوند رو جابه جا می کنن.کار اونها به این صورته که هر ماشینی زودتر به ترمینال بیاد نوبه ی اون میشه که مسافر بزنه.بعضی وقتا هست که از نیمه شب منتظر میشن تا شاید چهار تا مسافر گیرشان بیاد .حالا یک دفعه می بینی این بنده خدایی که ساعت ها منتظر شده تا مسافرهاش تکمیل بشه یه راننده ی دیگه از دور پیدا میشه و با نصف قیمت مسافرای این یکی رو کش میره!مسافرها هم طبعا وقتی می بینن اونیکی پول کمتری از اونها می گیره از ماشین پیاده میشن و با اونیکی میرن.اون روز ظاهرا پیش از اینکه من بیام یه ماشینی آمده بود و کل مسافرای مسیر نهاوند رو بدون نوبه کش رفته بود.راننده ی این ماشینی که من معمولا باهاش میرم همیشه عادت داره که تا وقتی هوا روشن میشه رادیو رو روی شبکه ی قرآن می گذاره.این آقا قسم می خورد می گفت من فقط چند بار بدون نوبه مسافر زدم و هر دفعه یه اتفاق ناجور برام افتاده.می گفت اینجور پولها از گلوی آدم پایین نمیره.بعد از اینکه راه افتادیم راننده همینطوری داشت از اتفاقاتی که براش پیش آمده بود تعریف می کرد.هنوز 2 کیلومتراز ترمینال دور نشده بودیم که دیدیم کمی جلو تر اون ماشینی که مسافرا رو خارج از نوبت برده بود کنار جاده وایساده.جلو که رفتیم دیدیم جل الخالق! لاستیک جلوی اون ماشین بدون هیچ دلیل خاصی منفجر شده .راننده گفت دیدید گفتم این پولها از گلوی آدم پایین نمیره؟راننده همینطوری داشت از این مسائل حرف میزد و از اینکه روزی هر کسی رو خدا میرسونه و هیچ کس نمی تونه بیشتر از اون چیزی که براش مقرر شده به دست بیاره.رادیو هم داشت مثل همیشه آیات قرآنو پخش می کرد.یه لحظه دقت کردم دیدم داره این آیه رو تلاوت میکنه: زین للذین کافرو الحیاة الدنیا و یسخرون من الذین آمنو و الذین اتقوا فوقهم یوم القیامه والله یرزق من یشاء بغیر حساب...
...و خدا به هر که خواهد روزی بی حساب بخشد.... راننده و بقیه ی مسافرا هم بدون اینکه متوجه بشن داره چی از رادیو پخش میشه مدام این حرفو تکرار و تایید می کردند که :
روزی همه رو خدا می رسونه ....خدا به هر کس که بخواد بی حساب عطا میکنه و ...
من یه حالی شده بودم که نمی دونستم بخندم یا گریه کنم.تقارن این صحبتها و این اتفاقات واقعا خیلی برام جالب بود...
2- بعد از اینکه سایت ارکات درست شد من چند تا کامنتی توی ارکات درست کردم:کامنتی همایون شجریان،دکتر شریعتی و دکتر محمد اصفهانی.چند روز پیش از طریق یکی ازاعضای ارکات متوجه شدیم که دکتر محمد اصفهانی شخصا در ارکات عضو شدن و اقدام به افتتاح کامنتی mohammad Esfahani Fans نمودن.البته من اوایل به خاطر اون قضیه ی همایون شجریان- که یه نفر با اسم ایشون توی ارکات عضو شده بود- با شک با این قضیه برخورد کردم اما بعدا از طریق دوستان متوجه شدم این مسئله صحت داره.از اونجایی که به جز کامنتی من یکی دو تا دیگه کامنتی با نام دکتر درست شده و توی هر کدام از اونها یه تعداد از دوستان عضو شدن تصمیم گرفتیم برای هماهنگ شدن کارها و جمع شدن همه ی دوستان در یک گروه کامنتی های دیگه رو پاک کنیم (که آقای دکتراصفهانی هم با این قضیه موافقت کردند.)من برای همه ی اعضا پیغام دادم و از اونها خواستم بعد از عضویت در کامنتی که دکتر ساخته از بقیه ی کامنتی ها خارج بشن.یه سری از دوستان بلافاصله این کارو انجام دادند ولی هنوز حدود شصت نفر دیگه باقی مانده.از همه ی کسانی که توی این کامنتی عضو هستند و احیانا این وبلاگو میخونن خواهش می کنم بعد از عضویت در Mohammad Esfahani Fans از کامنتی که من ساختم خارج بشن تا بتونیم همه ی دوستان رو یکجا جمع کنیم.راستی آدرس پروفایل شخصی دکتر هم اینجاست.
3- بالاخره ما هم ام تی دار شدیم.در این مورد بعدا توضیح میدم.قابل توجه همه ی دوستانی که این مطلب رو می خونن: هر کس که آمادگی این رو داره که توی یه وبلاگ علمی گروهی فعالیت کنه لطفا یا با ایمیل یا در بخش کامنتها به من خبر بده.هیچ محدودیتی برای این کار وجود نداره.مهم اینه که شخص بتونه علمی بنویسه.(در هر زمینه ای که توانایی داره)یه فکرایی توی سرم هست که نمیدونم عملی باشه یا نه ولی اگه دوستان همکاری میشه اجراش کرد.بعدا در این مورد بیشتر توضیح میدم... 4- سایت arabian gulf برای چندمین بار آپدیت شد.یک چت روم هم اضافه کردم.یکی دو روز آینده باز هم سایتو آپدیت می کنم. 5- این آهنگ رو تا حالا شنیدید؟حتما می دونید که خواننده اش کیه؟
با تو این ثانیه ها معنی تکرار نبودن باور آینه ها جرات انکارنبودن بودنت معجزه ی شرقی باران و عطش تو نبودی روز و شب این همه تب دار نبودن تو نه سحری تو نه جادو نه سرابی میدونم تو نه آغاز یه رویا نه یه خوابی میدونم... تو همون آیت نوری توی شبهای سیاه توی آوار تباهی تو امیدی تو پناه.....
گرچه هنوزم فاصله ها خورشیدو از من می گیره
اما نزار این شبزده باز تو تن ظلمت بمیره
ثانیه ها ثانیه وسعت فریاد منه کاری بکن کاری بکن فرصت میلاد منه
با تموم خستیام با همه دلبستگیام
لب خاموشم تو رو چون شعری واسه فریاد کم میاره تو کویر تشنه ی روح من بگو باز بارون بباره.....
مدتیه که با آهنگ های مرحوم طاهرزاده خیلی حال می کنم.چند روز پیش توی نشریه ی بلوط مطلبی درباره ی ایشون خواندم که با اجازه ی دوستان در نشریه ی الکترونیک بلوط اون مطلبو اینجا قرار میدم: " از پرواز غریبانهی منوچهر طاهرزاده یکسال میگذرد .به یاد همگان ماندهاست که محمود مرآتی، استاد موسیقی و
اولین استاد مرحوم منوچهر طاهر زاده در مراسم تشییع و تدفین این هنرمند کرمانشاهی میگفت: سالها طول
خواهد کشید، تا کرمانشاه دوباره صدایی و هنرمندی مانند منوچهرطاهز زاده را پرورش دهد و به کشور معرفی نماید. اینک ما ماندهایم و حسرتی و ... نامهی همسر این هنرمند گرانقدر را بی هیچ توضیحی می خوانیم:
شهین پیر ارشاد
یک سال از فقدان همسرم زنده یاد منوچهر طاهر زاده می گذرد. او از میان ما رفت و در دل خاک آرمید . کسانی که با او همدم بودند نیک می دانند که او چه اندازه به دنیا و تعلقات دنیوی بی اعتنا بود . به همین دلیل چیزی از خودش برجای نگذاشت جز حسرتی ابدی برای خانواده و دوستدارانش . او حتی در آن زمان که در اوج شهرت بود هرگزخصلتهای عالی و متعالی و منش بزرگ خود را از دست نداد و با وجود دعوتهای مکرر از او برای خروج از کشور برسر اعتقادش ایستاد و با وجود نیاز مالی که داشت در میان مردم ماند و برای آنها خواند و روانش تا واپسین دم حیات به مادیات آلوده نشد و نگذاشت دنیای مادی با همهی نیازی که بدان داشت دنیای روحی او را آلوده کند . او برای مردمی خواند که در کنار بزرگان علم و ادب و هنر کرمانشاه از زمان بیماری تا به خاک سپردن و در مارسم ترحیم ٬ به حق سنگ تمام گذاشتند و مایهی حیرت شدند . منوچهر ٬ صدایش یادآور زمزمهی جویباران و همهمهی نسیم جان بخش و سوز و آه عشاق و نواها و نجواهای بید و باد و درخشش ستارگان و ماه و خورشید و ضجهی آبشارها و برگ خشک خزان و طراوت باران بود ٬ که حنجرهی او آنها را به تصویر می کشید .او نام خود را در طراوت باران عطر دوستی و پاکی عفت در قلب موسیقی سالم مملکت جاودانه جای داد و این جمله را در اخرین روزهای زندگیاش تکرار می کرد که: « کاست آخرین برگ ٬ قطعنامهی هنری من است . چون محتوای این آلبوم برای من بار عاطفی و روانی عجیبی دارد . این اثر هنری را به پیشگاه شهیدان انقلاب اسلامی و تمامی بازماندگان آنان و در نهایت به جامعهی جوان و پر شور میهنم تقدیم میدارم » اما در برابر این همه بزرگواری ٬مسئولین صدا و سیما و ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فرزندان آن مرحوم چه قدمی برداشتند ؟! زندهیاد طاهر زاده بیش از چهل اثر از ابتای جنگ تحمیلی از خود به جای گذاشت که اکنون در آرشیو صدا و سیمای مرکز کرمانشاه موجودند و بالغ بر چندین لوح تقدیر از جشنواره های مختلف برای صدا و سیما به ارمغان آورد و صدها اجرای کنسرت با ارکستر صدا و سیمای مرکز کرمانشاه به مناسبتهای مختلف در شهر کرمانشاه و شهرهای دیگر در سالهای حیاتش داشته است . و حضور در جبهههای حق و اجرای سرود برای رزمندگان و... از دیگر کارهای ارزندهی طاهرزاده است اما چرا باید بعد از مرگ همسر و فرزندانش مورد بی مهری و بی اعتنایی مسئولین بخصوص صدا و سیمای مرکز کرمانشاه قرار گیرند ؟به عنوان همسر آن مرحوم ازمسئولین محترم استان و رفقای همسرم گله مندم که در مدت این یک سال که از فقدان همسرم می گذرد ٬ دریغ از یک تماس تلفنی و یا گرفتن خبری از فرزندان آن مرحوم ... آرزومندم که خدای ناکرده در حوادث دیگر هم به همین میزان که در مرگ طاهر زاده اهتمام به خرج دادند٬ توجه نشان ندهند !. ... او سفر کرد هجرتی برای رهایی از تمامی نمودهایی که پرتوشان بی مهری و بی محبتی است . راستی در قبال یک عمر زحمت و خون دل خوردنهای هنرمندانی مانند طاهر زاده کدام سازمان و ارگان باید جوابگو باشد ؟ یادش را گرامی میداریم ."
کامنتی منوچهر طاهر زاده در ارکات>>
6- یه نفر میاد که دلم داره هواش تو گوش دلم پیچیده زنگ صداش
خورشید نگاش اگه نتابه تو شب سیامون در قطب ظلمت یخ آجین میشه کویر دلامون
وای اگه نیاد اونی که اسمش رو لب بهاره اونی که اسمش آخرین برگ باغ انتظاره
بی تو در تقدیر مردابه دلم خسته تر از روح گردابه دلم
تو بیا که آخرین برگ منی آرزوی لحظه ی مرگ منی...
تو بیا که خسته ام ز جهان گسسته ام...
ای که اسم تو طلوع باور صبح آه اگه نیای با خنده از در صبح
وقتی شب میرسه مثِ یه همزاد پیر تو گلو میشکنه فریاد دستمو بگیر
بی تو در تقدیر مردابه دلم خسته تر از روح گردابه دلم
تو بیا که آخرین برگ منی آرزوی لحظه ی مرگ منی..
تو بیا که خسته ام ز جهان گسسته ام....
تا بعد...
یا علی مدد.....
|