کوچ ِ غمناکِ پرستوهای شاد در غروبی پر ملال و بی صدا خبر عریونی باغا رو داد.....
پاییز اومد اینور پرچین باغ تا بچینه برگ و بار شاخه ها کسی از گلها نمی گیره سراغ.......
بیا در سوگ دلگیر گل سرخ بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو زاده ی فصل خزانیم دو تن پرورده ی دامان گریه
شده ابری تو فضای سینه مون قصه ی بی غمگساری های ما
میدونم پایان نداره بعد از این غصه ی بی برگ و باری های ما
بیا در سوگ دلگیر گل سرخ بخونیم شعری از دیوان گریه من و تو زاده ی فصل خزانیم دو تن پرورده ی دامان گریه پاییزه پاییزه عریون من و تو خسته و گریون پاییزه پاییزه عریون من و تو خسته و گریون
می نویسم با دل تنگ روی گلبرگ شقایق فصل دلتنگی پاییز فصل غمگینی عاشق.......
بیا در سوگ دلگیر گل سرخ بخونیم شعری از دیوان گریه من و تو زاده ی فصل خزانیم دو تن پرورده ی دامان گریه
پاییزه پاییزه عریون من و تو خسته و گریون پاییزه پاِیزه عریون من و تو خسته و گریون...
|